ز دستم می روی اما صدایم در نمی آید/دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید..

                                  سرم را می گذارم روی کتف خواهرم زینب/الا ای محرم دردم چرا اکبر نمی آید..
 
 
 


تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب:, | 19:41 | نويسنده : آتریسا |

 سقا نظر کن تشنه ام طاقت ندارم

طفلِ صغیرم بر عطش عادت ندارم

آبی بیاور سینه ام آرام گیرد

خشکیده لب هایم ز مشکت کام گیرد

رفتی عمو باشد خدا پشت و پناهت

چشمان اهل این حرم مانده به راهت

ما منتظر بر درگه خیمه بمانیم

انجام وعده از عمو را جمله دانیم

اما پدر آمد عموی ما نیامد

یاربّ چرا آرامشِ دلها نیامد

بابا کمر بگرفته از داغ جدایی

گوید برادر جان ابالفضلم کجایی؟

دانم عمویم کشته ی این خاک گردید

روحش روانه در دلِ افلاک گردید

آید عمویم من دگر حرفی نگوییم

من جز عمو در این حرم چیزی نجویم.....

 



تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:, | 16:15 | نويسنده : آتریسا |

 

 
دستـش کـه بـه آب خـورد...یـادش افـتـاد وصیـت هـای عـلی را...

کـنـارش بـمـان مـظلوم تـر از حسین وجـود نـدارد...

چـنـان سـراسیـمـه بـازگشت کـه دسـت هـایـش را جـاگـذاشـت...



اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ . . .
 


تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:, | 16:3 | نويسنده : آتریسا |

 


لالایی رباب

آروم بخواب ای کودک شیش ماهه ی شیرین زبونم
اتیش به قلب من نزن گریه نکن دردت به جونم
 
از هرم آتیش لبای خشک تو قلبم کبابه
ای ماهی بی جون من لب تشنه ی یه قطره ابه
 
کاشکی میشد از اسمون روی سرت بارون بباره
زخم لبت جز شوره زاره گریه هات مرهم نداره
 
تو خیمه قحط ابه انگار اسمونم قهر کرده
حرف عمو حرف یه مرد ه مطمئن باش برمیگرده

لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان

اروم بگیر گریه نکن اینجا کسی ابت نمیده
مادر فدای اون دل تنگت چرا رنگت پریده
 
اروم بخواب اروم که ماه و رود مرده اون ور دشت
شاید عمو تو خواب تو با مشک پر از اب برگشت

شاید تو خوابت تیر راهش رو به سمت دیگه کج کرد
تیری که بوسید اون گلوتو قلب دنیارو فلج کرد

لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
....
 
فردا روز جهانی شاهزاده علی اصغر (ع) شش ماهه هستش
از همه دوستانی که به وبلاگم سرمیزنن التماس دعا دارم

یک کودک 1.5 ساله آشنامون هست که طفلک دچار تومور مادرزادی کلیه شده
عمل شده اما نیاز به شیمی درمانی داره
براش دعا کنید...


یا حسین(ع)

 



تاريخ : پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, | 20:16 | نويسنده : آتریسا |

 


پیر همه بود اگرچه او کودک بود
 
صبرش ز غریبی پدر اندک بود
 
می کرد به نی اشاره می گفت رباب
 
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود...


تاريخ : چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:, | 19:35 | نويسنده : آتریسا |

 این چند وقت از در و دیوار خوردم

دیگر برای ضربه هایت جا ندارم

تا گیسوانم را ز دستانت در آرم

غیر از تحمل چاره ای دارم

گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد

خسته شدم میلی به این دنیا ندارم

گیریم که پی دادند گوشواره ام را

گوشی برای گوشواره ندارم

...



تاريخ : سه شنبه 6 آبان 1393برچسب:, | 19:41 | نويسنده : آتریسا |

       >> تو <<

 

آدم نیستی

من مسئول آدم نبودن تو نیستم

به سلامت

 

مخاطب خاصش خودش میدونه واس کی بوده



تاريخ : یک شنبه 4 آبان 1393برچسب:, | 18:45 | نويسنده : آتریسا |

 

 کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم 


کی میدونه شایدم تشنه و بی آب بمیرم 

کی میدونه شاید امشب شب اول توی روضه میون سینه زدن 

کی میدونه یا که فردا شب دوم پیش پاهای حسین 


کی میدونه تو خرابه شب سوم تو عزای گل زیبای حرم کنار طشت طلا 

شایدم بی پر و زخمی زیر آفتاب بمیرم 

کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم 

کی میدونه شب چهارم شب اشک پسرای دختر شیر خدا 

کی میدونه شب بعدش شب گریه برای یادگارای مجتبی 

کی میدونه شاید از شرم نگاه مادری از صورت کبوتری که مونده توی گهواره
مادری که شیر نداره 

تو محرم خوبه مردن اگرم خواب بمیرم 

کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم 

کی میدونه شاید از داغ علی اکبر عشق امیر خیبر عشق شاید از داغ و غم و اشک عمو شاید از غصه آبی که می ریخت از سپر و مشک عمو 

کی میدونه شاید از غصه و سقا و علم شاید از داغ حرم شاید از داغ دو دستی که گرفت بوسه از داغی لب های حسین
 
 
التماس دعا
 


تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:, | 18:39 | نويسنده : آتریسا |

 

حـال خـوب یـعـنـی:
ایـنـجـا ایـران است بـه افـق مـحرم نـزدیـک مـیـشویم . .
بـو کـن
بـوی بـغـض
بـوی پـیـراهـن مـشـکـی
بـوی فــریــاد یـا حـسیـن
ربنا آتنا کـربلا، واجعل مماتی فی الـعـاشورا، روحی لک الفدا یامــولا
کـم کـم شـمارش روز هـا بـه اتـمـام مـیـرسـد . .
دیـگـر نـزدیــک است
فـــــریاد بـزنـیـم:

 

ای اهـل حرم مــیـر و علـمدار نـیامد،سقای حسیـن سیـد وسالار نـیامد. . .


تاريخ : پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, | 12:29 | نويسنده : آتریسا |

 روزگاریست به رؤیای حرم دل بستم 

چقدر صحن تو زیباست ، مرا هم دریاب 

دست من نیست که این بیت شده ورد لبم 
حرمت قبلة دل هاست، مرا هم دریاب 

از غم و هجر حرم پیر شدم ، می دانی 
عشق من گنبد سقاست ، مرا هم دریاب 

اللهم الرزقنا کربلا ...... 


تاريخ : چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:, | 17:19 | نويسنده : آتریسا |

 هیچ طفلی نیست مگر آنکه امام زمانش را زیارت می کند و با او مناجات و راز و نیاز مینماید.

 مفضل بن عمرو از امام صادق (ع) درباره گریه و خنده کودکان پرسید که چرا بدون دلیل میخندند و بدون درد گریه میکنند؟!آن حضرت در پاسخ فرمود:

هیچ طفلی نیست مگر آنکه امام زمانش را زیارت می کند و با او مناجات و راز و نیاز مینماید. پس گریه او برای جدایی از امام است و خنده اش هنگامی است که امام سوی او روی می آورد. این سعادت تا زمانی است که کودک به زبان بیاید. از آن زمان به بعد این در رحمت به رویش بسته و بر دل و جانش مُهر فراموشی زده میشود”ا.”

 چشمهای کودکانمان را بوسه باران کنیم چرا که چشمان معصومشان به جمال دل آرای امام زمانشان روشن و منور گشته است.

ممنون میشم اگر صفحه اول باشه سید.

به نقل از کتاب “خانواده و ترتیب مهدوی” نوشته مرتضی آقا تهرانی و محمد باقر حیدری کاشانی

منبع احادیث: علامه مجلسی،بحار الانوار، ج ۲۵، ص۳۸۲، ح

 

این مطلب واسه خودم خیلی جالب بود

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

 

اینم عکس عشق منه

آقا سجاد

برادرزاده ام

البته این واسه یک ماهگیشه 

حالا که مردی شده واسه خودش!!!



تاريخ : یک شنبه 27 مهر 1393برچسب:, | 20:2 | نويسنده : آتریسا |

 هى دختر

بیا میخواهم رازى را بگویم

پسرها عروسک ندارند !
درد دل کردن و حرف زدن را یاد نگرفتند !
نگاه کن
خوب دعوا میکنند !
فقط بلدند اسباب بازیهایشان را خراب کنند !
پسرها اشک هم ندارند !
مى ترسند مردیشان زیر سوال برود!!!
مى شنوى ??
ته صدایش ،گریه اى بى صداست که با یک اغوش ساده ، قلب هر مردى را میشود بدست اورد .
نگاهشکن ???
وقتى خسته است
وقتى مریض است
ولى دلسوزى برایش نیست .!!!
پدرت وقتى مادرت نیست چقدر پیر است !!
میدانم از پسرها ناراحتى
میدانم جر زنى میکنند
بى معرفتند
حرف بد میزنند
بازى بلد نیستند
انها تقصیرى ندارند
کسى او را مثل تو ناز نکرده
گل سر به موهایش نزده
صورتش را نبوسیده
او بجاى بوسه سیلى خورده است تا یادش بماند مرد
باید قوى باشد
دخترک ...
پسرهایی هستند نمیشکنند
مگر ...
بدست دخترکى ...



تاريخ : شنبه 26 مهر 1393برچسب:, | 18:9 | نويسنده : آتریسا |

 

 

ایـــن هوای لـــعنتی هـــم میبیـــند مـــا تنـــهاییم،
هــــی دونــفره اش میکند...!


تاريخ : جمعه 25 مهر 1393برچسب:, | 13:16 | نويسنده : آتریسا |

 


�� ﻣﻦ ﻓﻘـــــــﻂ رפּ ﻣـــــــــــــﺦ ﻣﯿــــــﺮﻡ �� 

⛔ ﺍﺻــــــــﻼ בﻭـω نـــــــﺪﺍﺭҐ ⛔ 

ﺗــــــﻮ ﺩﻝ❤ ﺑــــــــــــــــــــــﺮﻡ �� 

اررررررہ اینجـפּـریاـωـت..


تاريخ : پنج شنبه 24 مهر 1393برچسب:, | 10:16 | نويسنده : آتریسا |

 

اینم عکسهایی که شب یکشنبه نزدیک غروب من از ورودی باب الجواد(ع) گرفتم

ممنون از همه دوستانی که به من لطف داشتن و تبریک گفتن

این عکس ها تقدیم به همه دوستان 



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:, | 15:13 | نويسنده : آتریسا |

 عید است و هوا شمیم جنت دارد
نام خوش مصطفی حلاوت دارد
با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد
عید سعید غدیر خم مبارک باد

 

عید همه شیعیان و همه دوستان گل مبارک باشه

من چندتا عکس هم از حرم آقا امام رضا(ع) گرفتم که با شرمندگی توگوشیمه , سرما خوردم وحالم خوش نیست که امشب بتونم 

برای شما دوستان گل آپ کنم

انشاالله اگر عجل مهلت بده فردا واستون آپ میکنم

 

الهم عجل لولیک الفرج



تاريخ : یک شنبه 20 مهر 1393برچسب:, | 19:36 | نويسنده : آتریسا |
پاییز مردیست
با دستانی بزرگ که هر شب
منتظر دختریست با چشمانی زلال
و دستانی کوچک که تنها نگاهش کند
و بگوید دوستش دارد..
 
پاییز مردیست
پیشه اش عاشقی
در دایره ی خاموش سرد زندگی اش
پاییز مردیست که شباهنگام به خانه اش میرود
چای دم میکند تنها مینوشد
و دیوارها را مینگرد
و برگهای خشک لای کتاب را میبوید..
 
پاییز مردیست
ساکت،
صبور؛
اندکی مغرور
نه برای شمعدانی ها
نه بخاطر توفانها
و گردبادههایی که در دلش موج میزنند
او بیگانه است با دروغ، تفریق، کینه...
 
پاییز مردیست
که تنها شعر مینویسد،
آنها را نمیفروشد
زیرا بهایی ندارد شعر گفتن
دراین تنهایی غربت
که حتی لحجه اش را نیز هیچکس نمیداند...
 
پاییز مردیست
در آن سوی آبهای جهان
دور از خزان
و برگ ریزان
فقط گاهی،
هر از چند گاهی دلش میگیرد
میخواند،
مینوازد بغض میکند،
تا ابرها گریه کنند ...
 

 



تاريخ : شنبه 19 مهر 1393برچسب:, | 21:19 | نويسنده : آتریسا |

 مـــن

برای تنهــــــــــــ ­ــــا نبـودن آدمهای زیادی دور و برم دارم

آن چیزی که ندارم,

کسی برای

" بـا هــــــــــــــ ­ــم بـودن " است. .



تاريخ : جمعه 18 مهر 1393برچسب:, | 13:34 | نويسنده : آتریسا |

 همـیشــــــہ  פֿــــــوבت  بـآش

اگـــہ ڪسے خوشش نیومـב،

بـــــــــه בرکــــــــــ

اینجـآ "مجسمـــہ سـازے"  نیـست.



تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 13:6 | نويسنده : آتریسا |

 هم آنقدر که زن را باید فهمید مرد را هم باید درک کرد

ﻫم آﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺯﻥ “ﺑﻮﺩﻥ” ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ… ﻣﺮﺩ ﻫﻢ “ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ” ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ…

هم آنقدر که باید قربان صدقه ی رویِ ماه بی آرایش زن رفت

باید فدای خستگی های مرد هم شد

هم آنقدر که باید بی حوصلگی های زن را

طاقت آورد کلافگی های مرد را باید فهمید …



تاريخ : سه شنبه 15 مهر 1393برچسب:, | 17:39 | نويسنده : آتریسا |