ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺠﺎﺯﯾﺴﺖ؟!

"ماﻫﻤدیگر ﺭﺍﺣـﺲ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ "...
مهربانی وﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ "ﻋﮑﺲ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ"...
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻏﻤﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ "ﭘﺴﺖ ﻫﺎﯾﺶ "...
شادی و ﺧﻨﺪﻩ اش ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ " ﺟﻮﮎ ﻫﺎﯾﺶ "...
ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍﺑﺎ" ﻻﯾﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺶ "...
حضورش ﺭﺍﺍﺯ ﺭﻭﯼ "علامت آنلاینش "...
ﻟﺠﺒﺎﺯی ودلخوری اش رﺍاﺯ ﺭﻭﯼ" ﺑﻼﮎ ﻫﺎیش"...
نگویید ﻣﺠﺎﺯﯼ!!
ﻣﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺭﺍﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...
یقین داریم...
مااینجاراباور داریم...
ﻣﺎﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...
ﺷﺐﻫﺎﯾﻤﺎﻥ...
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ...
ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻤﺎﻥ...
دلتنگیهای گاه وبیگاهمان...
ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳـﺖ...!
 
مرسی خواهرم مریم


تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:, | 11:56 | نويسنده : آتریسا |

 
من از تبار کوروشم ...
                                       آزاده ای پر شورشم
پیکان تیر آرشم ...
                                        خون رگ سیاوشم
من کاوه آهنگرم ...
                                        تاب ستم نیاورم
از چرم پرچم ساختم...
                                     تا بر ستمگر تاختم
از غرب از ماد آمدم...
                                         از گلشن داد آمدم
ارژنگ پاک مادیم ...
                                    من پارتیم اشکانیم
من شیر مرد پارسیم ...
                                     موج خلیج پارسیم
اوج توان داورم ...
                                     از شاه بیت خاورم
اعجاز نظم طوسیم ...
                                   شاه نامه ی فردوسیم
آن روز ایران را ببین ...
                                   برتر ز روم و مصر و چین

بسر شود این خاریم ...  
                                       زیرا که آریاییم
 


تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:, | 11:47 | نويسنده : آتریسا |

 

 

 

دل دنیا رو خون کردی که اینجوری تو رفتی...

تموم دلخوشی هامو تو با رفتن گرفتی...

 

 

 

دل دنیا رو خون کردی که اینجوری تو رفتی
تموم دل خوشی هامو تو با رفتن گرفتی
دل دنیا رو خون کردی که اینجوری تو رفتی
تموم دل خوشی هامو تو با رفتن گرفتی
مثل حس یه عشق تازه بودی
مثل افسانه بی اندازه بودی
 
هیچکی برای من شبیه تو نبوده
دنیا چه بی رهمی آخه تنهایی زوده
دل دنیا رو خون کردی که اینجوری تو رفتی
تموم دل خوشی هامو تو با رفتن گرفتی
دل دنیا رو خون کردی که اینجوری تو رفتی
تموم دل خوشی هامو تو با رفتن گرفتی
 
 
http://www.smusic.ir/1393/08/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%AA%D9%88-%D8%B1%D9%81%D8%AA%DB%8C/
 
این آدرس دانلودشه
 
 


تاريخ : جمعه 23 آبان 1393برچسب:, | 18:21 | نويسنده : آتریسا |

 من از این می ترسم

در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.
اول: حسین
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌

*
دوم: یزید
همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد و به چیزی که می‌‌خواهد می‌رسد

*
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز8 محرّم در تردید است.
هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد حسین را راضی‌ کند هم یزید را.
هم اماراتِ کوفه را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی.
هم آب می‌خواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی

*
ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین شدن را داریم،نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما
در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم ...



تاريخ : پنج شنبه 22 آبان 1393برچسب:, | 11:20 | نويسنده : آتریسا |

 

 

الهم الرزقنا کرببلا



تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:, | 20:23 | نويسنده : آتریسا |

بابا را میـــــــــــدانمــــ چنـد بخشـــ استـــــ

بخــــشیـــــ

بــر روی زمیــــــــــــــــــــــــــــن

و بخــشیـ ـــــــ

بر بالای نیـــــزه

اما اینـــکه عمـــــ ـــــــــو ، چـــند بخـ ــش استــــــ را نمیــــــدانمـــ

فقــط ، بــــ ـــابــــــ ــا میــدانــــــ ـــــــد....



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:, | 12:1 | نويسنده : آتریسا |

 

مهم نیست اصلا فدای سرت که یک تابستان دیگر گذشت و باز هم معجزه نشد به قول خودت صبر را با وفا داریمان تا پاییز بعد شرمنده می کنیم.

شاید از بس رو سفید شدیم پاییز آینده جای باران، برف در سرزمینمان بارید.

 

 این مطلب یادتونه؟

واسه اول پاییز گذاشته بودمش

واسم جالب بود این جمله اش که شاید از بس رو سفید شدیم پاییز آینده جای باران, برف در سرزمینمان بارید.


الان همون پاییز سال آینده هستش!

میدونید چرا؟؟؟؟ چون جای باران شهر ما رو سفیدی برف فرا گرفته. مشهد الان چند ساعتی هست که بارش برف شروع شده به حدی که درختها و خیابون ها رو سفید پوش کرده


پاییز سال بعد همین امساله. من که یک حس خوب نسبت به این مسئله دارم

شما رو نمیدونم

 

چند کلمه حرف دارم داخل ادامه مطلب میذارم 

رمز داره و به هرکسی نمیدم

اگر خواستید پیام بدید , یک عده هستن که میخوام بخونن اگر جزو اون عده باشید رمزشو میفرستم واستون

آدرس وبلاگتونو حتما بذارید

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
پیغام بفرستید تا رمز رو براتون بفرستم


ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 19:26 | نويسنده : آتریسا |

 

آتش وسط خیمه ای وای چه می بینم

یک شام غریبان را ای کاش نمی دیدم

سرها به روی نیزه خیمه همه در ناله

اشکان یتیمان را ای کاش نمی دیدم

از کوفه به شام هردم در روبرویم آورد

سرهای شهیدان را ای کاش نمی دیدم
 
سختی و اسارت را سیلی و جسارت را

بی صبری طفلان را ای کاش نمی دیدم
 
 


تاريخ : سه شنبه 13 آبان 1393برچسب:, | 19:2 | نويسنده : آتریسا |

 

 

دخترک از میان جمعیتی که ساکت و بعضا بی تفاوت شاهد اجرای تعزیه اند رد میشود...

عروسک وقمقه اش را محکم زیر بغل میگیرد....

شمر با هیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین (ع) می چرخد ونعره می زند،

از گوشه چشم دخترک را می پاید...

او با قدم های کوچکش از پله های تعزیه بالا می رود.

از مقابل شمر میگذرد.مقابل امام حسین(ع) می ایستد و به لب های سفید شده اش زل میزند...

قمقمه اش را مقابل او می گیرد.

شمشیر از دست شمر می افتد...

و رجز خوانی اش قطع میشود.

دخترک میگوید: " بخور،برای تو آوردم" و برمی گردد.رو به روی شمر که حالا دیگر بر زمین زانو زده می ایستد.

مردمک دخترک زیر لایه ی براق اشک می لرزد.

توی چشم های شمر نگاه می کند و با بغض می گوید : " بابا ، دیگه دوستت ندارم."

صدای هق هق مردم فضا را پر می کند....



تاريخ : دو شنبه 12 آبان 1393برچسب:, | 14:45 | نويسنده : آتریسا |

 از بی سوادی پرسیدند:عــــــشــــــق چند حرف داره؟

گفت:چــهــــارحرف. 
همه بهش خندیدن.سرشو انداخت پایین و زیر لب گفت :مــــگـه حــــــســـیــن چــــنــد حـــرفـــ داره؟؟؟

 

 

"السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین"



تاريخ : دو شنبه 12 آبان 1393برچسب:, | 14:43 | نويسنده : آتریسا |

 



تاريخ : دو شنبه 12 آبان 1393برچسب:, | 13:34 | نويسنده : آتریسا |

 ز دستم می روی اما صدایم در نمی آید/دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید..

                                  سرم را می گذارم روی کتف خواهرم زینب/الا ای محرم دردم چرا اکبر نمی آید..
 
 
 


تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب:, | 19:41 | نويسنده : آتریسا |

 سقا نظر کن تشنه ام طاقت ندارم

طفلِ صغیرم بر عطش عادت ندارم

آبی بیاور سینه ام آرام گیرد

خشکیده لب هایم ز مشکت کام گیرد

رفتی عمو باشد خدا پشت و پناهت

چشمان اهل این حرم مانده به راهت

ما منتظر بر درگه خیمه بمانیم

انجام وعده از عمو را جمله دانیم

اما پدر آمد عموی ما نیامد

یاربّ چرا آرامشِ دلها نیامد

بابا کمر بگرفته از داغ جدایی

گوید برادر جان ابالفضلم کجایی؟

دانم عمویم کشته ی این خاک گردید

روحش روانه در دلِ افلاک گردید

آید عمویم من دگر حرفی نگوییم

من جز عمو در این حرم چیزی نجویم.....

 



تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:, | 16:15 | نويسنده : آتریسا |

 

 
دستـش کـه بـه آب خـورد...یـادش افـتـاد وصیـت هـای عـلی را...

کـنـارش بـمـان مـظلوم تـر از حسین وجـود نـدارد...

چـنـان سـراسیـمـه بـازگشت کـه دسـت هـایـش را جـاگـذاشـت...



اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ . . .
 


تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:, | 16:3 | نويسنده : آتریسا |

 


لالایی رباب

آروم بخواب ای کودک شیش ماهه ی شیرین زبونم
اتیش به قلب من نزن گریه نکن دردت به جونم
 
از هرم آتیش لبای خشک تو قلبم کبابه
ای ماهی بی جون من لب تشنه ی یه قطره ابه
 
کاشکی میشد از اسمون روی سرت بارون بباره
زخم لبت جز شوره زاره گریه هات مرهم نداره
 
تو خیمه قحط ابه انگار اسمونم قهر کرده
حرف عمو حرف یه مرد ه مطمئن باش برمیگرده

لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان

اروم بگیر گریه نکن اینجا کسی ابت نمیده
مادر فدای اون دل تنگت چرا رنگت پریده
 
اروم بخواب اروم که ماه و رود مرده اون ور دشت
شاید عمو تو خواب تو با مشک پر از اب برگشت

شاید تو خوابت تیر راهش رو به سمت دیگه کج کرد
تیری که بوسید اون گلوتو قلب دنیارو فلج کرد

لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
لای لای علی جان لای لای علی جان
....
 
فردا روز جهانی شاهزاده علی اصغر (ع) شش ماهه هستش
از همه دوستانی که به وبلاگم سرمیزنن التماس دعا دارم

یک کودک 1.5 ساله آشنامون هست که طفلک دچار تومور مادرزادی کلیه شده
عمل شده اما نیاز به شیمی درمانی داره
براش دعا کنید...


یا حسین(ع)

 



تاريخ : پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:, | 20:16 | نويسنده : آتریسا |

 


پیر همه بود اگرچه او کودک بود
 
صبرش ز غریبی پدر اندک بود
 
می کرد به نی اشاره می گفت رباب
 
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود...


تاريخ : چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:, | 19:35 | نويسنده : آتریسا |

 این چند وقت از در و دیوار خوردم

دیگر برای ضربه هایت جا ندارم

تا گیسوانم را ز دستانت در آرم

غیر از تحمل چاره ای دارم

گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد

خسته شدم میلی به این دنیا ندارم

گیریم که پی دادند گوشواره ام را

گوشی برای گوشواره ندارم

...



تاريخ : سه شنبه 6 آبان 1393برچسب:, | 19:41 | نويسنده : آتریسا |

       >> تو <<

 

آدم نیستی

من مسئول آدم نبودن تو نیستم

به سلامت

 

مخاطب خاصش خودش میدونه واس کی بوده



تاريخ : یک شنبه 4 آبان 1393برچسب:, | 18:45 | نويسنده : آتریسا |

 

 کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم 


کی میدونه شایدم تشنه و بی آب بمیرم 

کی میدونه شاید امشب شب اول توی روضه میون سینه زدن 

کی میدونه یا که فردا شب دوم پیش پاهای حسین 


کی میدونه تو خرابه شب سوم تو عزای گل زیبای حرم کنار طشت طلا 

شایدم بی پر و زخمی زیر آفتاب بمیرم 

کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم 

کی میدونه شب چهارم شب اشک پسرای دختر شیر خدا 

کی میدونه شب بعدش شب گریه برای یادگارای مجتبی 

کی میدونه شاید از شرم نگاه مادری از صورت کبوتری که مونده توی گهواره
مادری که شیر نداره 

تو محرم خوبه مردن اگرم خواب بمیرم 

کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم 

کی میدونه شاید از داغ علی اکبر عشق امیر خیبر عشق شاید از داغ و غم و اشک عمو شاید از غصه آبی که می ریخت از سپر و مشک عمو 

کی میدونه شاید از غصه و سقا و علم شاید از داغ حرم شاید از داغ دو دستی که گرفت بوسه از داغی لب های حسین
 
 
التماس دعا
 


تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:, | 18:39 | نويسنده : آتریسا |

 

حـال خـوب یـعـنـی:
ایـنـجـا ایـران است بـه افـق مـحرم نـزدیـک مـیـشویم . .
بـو کـن
بـوی بـغـض
بـوی پـیـراهـن مـشـکـی
بـوی فــریــاد یـا حـسیـن
ربنا آتنا کـربلا، واجعل مماتی فی الـعـاشورا، روحی لک الفدا یامــولا
کـم کـم شـمارش روز هـا بـه اتـمـام مـیـرسـد . .
دیـگـر نـزدیــک است
فـــــریاد بـزنـیـم:

 

ای اهـل حرم مــیـر و علـمدار نـیامد،سقای حسیـن سیـد وسالار نـیامد. . .


تاريخ : پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:, | 12:29 | نويسنده : آتریسا |