مچاله شده ام درخودم

بابوی سیگاروطعم تلخ چای مانده.

پنجره رابازنکن!

امروزدلم میخواهدغمگین باشم!



تاريخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:, | 18:56 | نويسنده : آتریسا |

 

سکوتم را نکن باور...

 

من ان ارامش سنگین پیش از قهر طوفانم...

من آن خرمن..,من آن انبار باروتم

که با اواز یک کبریت,آتش میشوم یک سر...



تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1392برچسب:, | 21:6 | نويسنده : آتریسا |

 دلم خوش نیست...
غمگینم...
کسی شاید نمیفهمد...
کسی شاید نمیداند...
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی...
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی:
عجب احساس زیبایی...!
تو هم شاید نمیدانی...!



تاريخ : دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:, | 12:54 | نويسنده : آتریسا |

 

این شعر رو خودم و ملیکا خیلی دوست داریم

راجع به دست خطم نظر بدید

البته این خیلی قشنگ نشده چون با اتود نوشته شده, با خودکار سیاه خیلی قشنگتر مینویسم

راستی اگه عکس کامل باز نشد اول save کنید و بعد ببینیدش

ا



تاريخ : یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, | 19:37 | نويسنده : آتریسا |

 تو نیستی و من از خودم بی خودم

تو نیستی و بی تو دیوونه شدم

همه اش با خودم از تو حرف میزنم

 

تو نیستی به دیوار برف میزنم

 

هوایی شده باز دلم بی هوا

 

حالم خنده دار واسه آدما

 

زمستونه دستای من یخ زده

 

تو نیستی و بدجور حالم بده

 

زمستونه و برف و بارونه و

زمستونه و یه خیابونه و

زمستونه و غم فراوونه و

زمستون و من یه دیوونه و

زمستون و هق هق شونه و

یه شومینه و بغض این خونه و

زمستون و قلب داغون و 

زمستون و اشک رو گونه و

...


...

تو نیستی و روزامو گم میکنم

 

قدم میزنم رامو گم میکنم

 

تو نیستی و این شهر زندونمه

 

هنوز شال تو گرمی شونمه

 

نمیخوام کسی از غمت کم کنه

 

نمیخوام کسی جز تو درکم کنه

 

تو نیستی هواتو نفس میکشم

 

از این زندگی بی تو دست میکشم

 

زمستونه و برف و بارونه و

زمستونه و یه خیابونه و

زمستونه و غم فراوونه و

زمستون و من یه دیوونه و

زمستون و هق هق شونه و

یه شومینه و بغض این خونه و

زمستون و قلب داغون و 

زمستون و اشک رو گونه و

 

          



تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 16:49 | نويسنده : آتریسا |

 یارو میره ساندویچ بخره

آخرش حول میکنه میگه: راستی ببخشید سس مایونز ربی هم دارین?!

درضمن خودم نبودما محض اطلاع بگم که فردای قیامت دس به یقه نشیم خدای نکرده

دخترداییم ۵ سالشه (گودزیلا) بغلش کردم
برگشته میگه دوسم داری نه؟
میگم آره عزیزم چطور
بوسم کرده میگه از اول میدونستم همسر آیندمی
من
دختر داییه ۵ سالم
و دوباره من 

به مامانم میگم مامان گشنمه چی داریم برا خوردن؟
میگه :اون ماهی تاوه و اون روغن و اونم تخم مرغ برو هر چی دوس داری باش بپز
هیچی دیگه الان منم میخوام باهاش پپرونی بپزم

گودزیلامون شبا تو جاش بارون میاد.

بش میگم این همه بارون سیل نشه غرقت کنه؟

با کمال خونسردی میگه :دیگه کاریه که از دستمون برمیاد. مسوولین ک ب فکر نیستن. شاید من بتونم یه ریزه آلودگی شهرمونو کم کنم

من 
گودزیلامون



تاريخ : جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, | 11:13 | نويسنده : آتریسا |

 

 تاریخچه سپندارمذگان:(ولنتاین ایرانی)

ولنتاین ایرانی :در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.

 ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند.

فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.

بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی “سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است.

سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن.

زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

 

 

حالا راجع به ولنتاین بیشتر بدونید:

 

روز ولنتاین:

در صده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده‌است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته‌است از جمله اینکه مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتاین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. با توجه به آنچه که در افسانه آمده کشیش ولنتاین برای او نامه‍ایی نوشته و آنها را با نوشتن «از طرف ولنتاین تو»

(From Your Valentine) امضاء کرده است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای ولنتاین مشاهده می‌‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق بر خلاف قانون کلودیوس دوم اعدام می‌شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان ولنتاین تبدیل به نمادی برای عشق شده است.

 


تاريخ : پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:, | 16:58 | نويسنده : آتریسا |

 یار که قدر یار را نداند
غریبه جفت شش می آورد...!

قبول دارین؟؟



تاريخ : چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:, | 11:31 | نويسنده : آتریسا |

 من اکثرا وقتی ایرانسل پیام میده نخونده پاکش میکنم...
امروز پیام داد:
لااقل بذار حرفمو بزنم اگه غیر منطقی بود بعد پاکش کن
من: 

ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺒﻞ ﻫﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺷﺪﻩ ۳ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﯾﻤﺸﻮﻥ، ﺑﻨﺪﺍﺯﯾﻤﺸﻮﻥ ﺩﻭﺭ ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ؛
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻫﻢ 21 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺑﺎﺷﻪ
ﺑاید تو رو اول بندازم دور...

تاحالا اینقد قانع نشده بودم
 
یه دختر دارم شاه نداره
صورتی داره ماه نداره
از خوشگلی تا نداره
هیچی دیگه فقط الان ۲ سالشه دارم واسه اینده اش برنامه ریزی میکنم شماره مدرسان شریف چند بود؟؟
دوستم منشی تاکسی سرویسه.
خانومی زنگ زده ادرس بده
 گفته ما نبش کاشف هستیم.
دوستم هل شده میگه چی کشف ناشف هستید؟؟؟
هیچی دیگه من داشتم سرمو میکوبیدم به زانوم
اینم پست متفاوت واسه تغییر روحیه!!!
شاد باشید



تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, | 12:0 | نويسنده : آتریسا |

سالروز پیروزی انقلاب اسلامی رو به همه هموطنان تبریک میگم



تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, | 23:47 | نويسنده : آتریسا |

 گاهی هم
نه برای اینکه، دنبال ازدیاد نعمتیم
نه از ترس...
نه از روی عادت...
نه برای دل خودمان...
تنها برای خاطر خدا...
بگوییم:

الحمدلله



تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, | 10:44 | نويسنده : آتریسا |

http://upload7.ir/imgs/2014-02/84539248099156057954.jpg

 يا رب چه قشنگ است و چه زيبا حرم قم
چون جنت اعلا، حرم محترم قم
بانوي جنان، اخت رضا، دختر موسی
دردانه زهرا و ملائك خدم قم
اين مژده بس او را كه بهشت است جزايش
هر كس كه زيارت كندش در حرم قم
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد

 

http://upload7.ir/imgs/2014-02/97576133839932663457.jpg

دوستان واسه عکسها که به این صورت گذاشتم عذر خواهی میکنم اما انگار سرور لوکس بلاگ مشکل پیدا کرده و

عکس اپلود نمیکنه.منم این عکسها رو جدا اپلود کردم اما باز نمیکنه

شرمنده زحمت بکشید و لینکش رو باز کنید تا عکس براتون به نمایش دربیاد.

عکس دوم رو خودم از داخل حرم حضرت معصومه(س) گرفتم.



تاريخ : یک شنبه 20 بهمن 1392برچسب:, | 19:1 | نويسنده : آتریسا |

 پیری به سن و سال نیست
همین که عزیزت فراموشت کرد
پیر شدی...!
دل میکنی و دیگه
از زندگی سیر میشی...
می"



تاريخ : شنبه 19 بهمن 1392برچسب:, | 13:27 | نويسنده : آتریسا |

 دنیای ما اندازه هم نیست

من خیلی وقتا ساکتم سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید

پاییز سال بعد برگردم...



تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, | 10:10 | نويسنده : آتریسا |

 آدم ها بدند، گاهی دلت را نشانه می گیرند گاهی اعتمادت را
تو می مانی و دست هایی که همیشه در جیب است
نه از سردی هوا! از بی اعتمادی به آدم ها
از ترسی که در دلت نشاندند! از خاطراتی که می ترسی تکرار شوند!

 



تاريخ : چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, | 10:26 | نويسنده : آتریسا |

 لرزش صدایم مال سرمای هواست...
این پرده اشک روی چشمانم هم همینطور...
چیزیم نیست به خدا من فقط دلواپس توام, لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟؟



تاريخ : سه شنبه 15 بهمن 1392برچسب:, | 14:41 | نويسنده : آتریسا |

 پسره ۱۵ ساله اومده نوشته یک ماه و نیمه کسی عاشقانه بوسم نکرده؟؟
من آخرین بوسم ماله ۲ ساله گیم بود اونم داییم سرمو ماچ کرد بعدم پرتم کرد هوا یادش رفت منو بگیره 

طرف برای آمارگیری اومده به بابام میگه چندتا بچه داری؟
بابام :دوتا
آمارگیره :توشناسنامه که اسم سه تانوشته؟
بابام :ها اینومیگی (منو میگفت)؟ این دکوریه. هروقت اینترنت قطع بشه میادتوحال یه دورمیزنه و میره تواتاق. درهمین حد.

تو مترو بودم..
برا مخاطبم پیام دادم خدا رو شکر ملت ما هنوز انقدر فرهنگ دارند که وقتی بهشون نگاه کنی از زل زدن به گوشیت و پیام های خصوصیت دست بردارند و یجا دیگه رو نگاه کنند
اتفاقا همه دور و بریام با حرفم موافق بودند، لایک کردند!!!!

به بعضیا باید گفت :جناب؛ به ما نمیخوری چون به مانع میخوری...



تاريخ : دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, | 21:15 | نويسنده : آتریسا |

 

 بالاخره یاد می‌گیری که از یک دوستت دارم ساده،

 

برای دلت یک خیال رنگارنگ نبافی؛

که رابطه یعنی بازی و اگر بازیگری نکنی، می‌بازی....



تاريخ : دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, | 10:34 | نويسنده : آتریسا |

 

این دعا را منتشر کنید و ببینید چطور غم هایتان از بین میرود سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین حضرت محمد(ص) فرمودند: هر کسی مردم را از این دعا باخبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا میکند.


کپی ازاده



تاريخ : دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, | 10:14 | نويسنده : آتریسا |

 پاییزم...

چقدر زود بارت را بستی و جایت را به سرمای زمستان دادی

دلتنگم...

همانند اخرین برگ که در اغوش باد از این کوجه با ان کوچه سرگردان است...

پاییزم...

دلتنگی های روزهایت را میگذاشتم به حساب فصل عشق بودنت..حالا با این همه دلتنگی چه کنم؟

حالا که اذر هم 2 ماه است که تمام شده و حتی کسی تبریک پاییز را به من نگفت

اما همه یاد اوری میکنند.. اهای.. اهای تو.. هوای زمستانت چطور است؟

کسی نیست حالم را بداند..

هوای دل من سالهاست که پاییز است..

زمستان فقط کمی سردتر میشود و به جای مهربانی از در و دیوار دلم برف میبارد...

خسته ام...

پاییزم... برگرد...



تاريخ : شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, | 19:36 | نويسنده : آتریسا |
تاريخ : جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, | 21:39 | نويسنده : آتریسا |

 آخ دلم هیچکی کنارت نیست ، سر کن با خودت

زیر و رو شو دنیا رو زیرو زبر کن با خودت

وقتی میبینی خودت داره کلافت می کنه

 

از خودت پاشو ، خودت با شو سفر کن با خودت

هر زمستون پیش از اینکه ریشه پابندت کنه

شاختو بردار و تمرین تبر کن با خودت

یا بساز و دونه دونه مرگ برگاتو ببین

یا بسوز و جنگلی رو شعله ور کن با خودت

........

سر بچرخونی مسیر روبه روتو باختی
 
سر بچرخونی مسیر روبه روتو باختی
 
از پل تردید با قلبت گذر کن باخودت
 
تنها موندی با خودت با دشمنت با دوستت
 
اخ دلم هیشکی کنارت نیست سر کن با خودت
 
هر زمستون بیش از این که ریشه پا بندت کنه
 
شاختو بردار و تمرین تبر کن با خودت
 
یا بساز و دونه دونه مرگ برگاتو ببین
 
یا بسوز و جنگلی رو شعله ور کن با خودت
...
سیاوش قمیشی...تردید


تاريخ : پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:, | 22:17 | نويسنده : آتریسا |

 این بار از خودم مینویسم

منت زیر کاری از خودمه

لطفا نظرتون رو راجع بهش حتما واسم بنویسید

یه جورایی واسم خیلی مهمه

ممنون


شبی در کنار رویاهایم بامن قدم بزن...

شاید قهوه ام شیرین نشود

اما..

باتو ، زندگی طعمی دیگر است...



تاريخ : چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, | 22:25 | نويسنده : آتریسا |

 پسر :بیا بریم زیر بارون قدم بزنیم
دختر :نه توروخدا نه
پسر دست دختر را کشید اما از این کارش مث سگ پشیمون شد.
(رمان آرایش از دست رفته)

شهامت میخواهد...
سرد باشی
اما گرم بخندی
فروغ فرخزاد

ولی به شخصه میگم

شهامت میخواد درسی رو افتاده باشی و بری به پدرت بگی!

سپنتا پاییزی!!!!

ای لوله کش هایی که رنگ های قرمز و آبی شیر توالت را برعکس می بندید،

بدانید و آگاه باشید که اینکار جزء ۱۰ شوخی خطرناک جهان انتخاب شده است...



تاريخ : سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, | 16:49 | نويسنده : آتریسا |

 زن باس زیاد حرف بزنه!!
همیشه حرف بزنه! همیشه حرف داشته باشه برا زدن
با خنده بگه
حتی با اشک بگه
فقط بگه...
مهم نیس چی میگه! فقط بگه
زن باس حرف داشته باشه
زن نباس ساکت باشه کیف مرد بودن به گوش دادن حرفای کسیه که دوسش داری

یکی از فانتزیام اینه که بفرمائید شام شرکت کنم آخرش بگم:
ووو غذا نایس بود، فضا فِرندلی بود خدا رو تنکس همه چیز پرفکت بود کلا هپی بودم همه چیز فَنتستیک بود برای همین و برای پرسونالیتی نایسشون پُوینت ۱ رو در نظر گرفتم
 

اﺳﺘﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﺮﺍ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻼﺱ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﻠﻮﻍ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﻤﺘﻪ ﭼﭙﻪ!؟
ﮔﻔﺘﯿﻢ :ﭼﻮﻥ ﻭﺍﯾﺮﻟﺲ ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﺁﻧﺘﻦ ﻣﯿﺪﻩ!!!!
!!

سوار ژیان دوستم بودیم تو خیابون داشتیم میرفتیم خیلی دود میکرد.

ماشین پلیس پشت سرمون بود خواست بهمون بگه بزن کنار اسم ماشین یادشون رفته بود.

تو بلندگو گفت راننده لگن إ چیز ببخشید راننده آفتابه بزن کنار!!!
هیچ دیگه چیزی نگم بهتره 

یه خاطره دست نویس!

امروز روز اخرین امتحان بود

من و دوستم جلو در دانشکده به جون هم افتادیم و من دنبالش کردم

توکوچه کناری گیرش اوردم!کتکش نزدما!فقط واس خنده بود

بعدشم از4نفر,2 نفرمون رفتیم سینما 

بوی گندم دیدیم!

همه 2تا 2تا جفت میومدن !من و دوستم !

یعنی تمام فیلم من و دوستم خندیدیم!!

اینقد که راجبه فیلم چرت و پرت گفتیم!اخه نامردا نشون داده بودن پسره دیالیز میشه بعد اصن درد نداره و داره شعر میگه!

اونوقت من و دوستم نظر میدادیم که کارگردان چقد ملت رو مشنگ فرض کرده!

بالاخره که یک روز عالی بود!



تاريخ : یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, | 21:42 | نويسنده : آتریسا |

 هرکه می خواهی باش
این عادت مشترک انسانهاست
تو نیز، روزی, ساعتی, لحظه ای
احساس خواهی کرد که
هیچکس دوستت ندارد...



تاريخ : شنبه 5 بهمن 1392برچسب:, | 21:17 | نويسنده : آتریسا |

 دوستآیی دارم کِ بآ دُنیآ عوضشون نمی کنم
امآ...
بَعضیآشونو دُنیآ عوض کرد!

...

ب بعضیا هم باس گفت.....
آمدی جانم به قربانت ولی
حالا برو گمشو هرررر
ی

...

جاتون خالی دیشب رفتیم شهربازی و فقط به یه نتیجه رسیدم :

توی شهربازی توی بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی"غلط کردم"هم بزارن...!

سهندددددد کجایی دادا دلم واسه پارک ملت تنگ شده

...

بچه بودم ساعت ۲شب به مامان بزرگم گفتم خوابم نمیبره واسم قصه میگی؟
گفت :چرا که نه:
یکی بود یکی نبود یه روز توی قبرستون یه غول با سه تا سر و شیش تا پااز قبراومد بیرون گفت:
کدوم بچه ساعت ۲شب بیداره میخوام بخورمش
هیچی دیگه تا سه روز از ترس چشامو وا نکردم

 

 



تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, | 16:3 | نويسنده : آتریسا |

 بی حوصلگی یعنی دوتا هدفون...
قفل رو یه موزیک...
تنهایی یعنی روزهای روتین...
غرق تو دنیایی مجازی...
بغض یعنی یکی بپرسه دردت چیه بگی " نمیدونم "



تاريخ : سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, | 10:55 | نويسنده : آتریسا |