**سال نو همه مبارک**



تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, | 21:30 | نويسنده : آتریسا |

 

بوی عیدی ، بوی تو
بوی کاغذ رنگی
بوی تند طپش قلب من از دیدن تو
بوی عطر با تو رفتن توی یک خونه نو

به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم

شدت اومدنت تو فکر من
وحشت از رفتن تو حتی یه لحظه که می خوای بری تو فکر
فکر یک هدیه جالب که بگیرم واسه تو  واسه تو  واسه تو  واسه تو 
واسه تو

صدای کفش تو وقتی که میای
توی قلب من قدم می زنی عاشقونه اونجور که می خوای
بوی گل سلام تو که پَر می گیره تو فضا  تو فضا  تو فضا  تو فضا  تو فضا

به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم

لذت قدم زدن با تو توی پیاده رو
هوا بارونیه زیر چتر عشق من و تو
عشق تو بارونِ تندِ داره می شوره منو

به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم
بوی قهوه  بوی قهوه  بوی قهوه
بوی عکس  بوی عکس  بوی عکس

بوی قهوه،بوی عکس،دو تا فنجون برعکس
اشتیاق دیدن عکس ما دو تا توی قاب
یا تماشای تو اون لحظه که می ری توی خواب

به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم
به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم



تاريخ : دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, | 19:46 | نويسنده : آتریسا |

عجبا!!!!!!!!!!



تاريخ : چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, | 23:27 | نويسنده : آتریسا |

عجب رسمیه ، رسم زمونه
خونه‌ مون عیدا ، پر از مهمونه
می‌ رن مهمونا ، از اونا فقط
آشغال میوه ، به جا می‌مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟ خدا می‌ دونه !
جعبه خالی شیرینی هنوز
گوشه‌ی طاقچه ، پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می‌ دونه
می‌ رن مهمونا ، از اونا فقط
جعبه‌ی خالی ، به جا می‌ مونه‌ !
از بس خونه رو ، به هم می‌ ریزن
آدم مثل خر ، تو گل می‌ مونه
یکی نیست بگه ، خدا وکیلی
جای پوست پسته ، توی قندونه ؟!
قند نصفه‌ی ، عمو جون هنوز
خیس و لهیده ، ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند ، نصف دندونه !
می‌ رن مهمونا ، از اونا فقط
نصفه‌ی دندون ، به جا می‌مونه !
پسته‌ی خندون ، بادوم شیرین
فندق در باز ، مال مهمونه
پرسید زیر لب ، یکی با حسرت :
که از این آجیل ، به غیر از تخمه ، واسه ما بعدها چی‌ چی می‌مونه ؟



تاريخ : چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, | 23:21 | نويسنده : آتریسا |

اوفففففففففففففففففففففففففففففففففف

واقعا مهدی مجتبایی(خوانندس) راست میگه ها!!

خومده زمستون خدا سرده دمش گرم!

واقعا سرده!

بیشتر ار 20cm برف نشسته رو زمین

حیف شد که نشد بریم برف بازی

ولی استادا همچنان سرسختانه میان و کلاسارو تشکیل میدن

یکی نیست بیاد بگه بابا وقتی برف هست کسی به درس گوش نمیده!

یادش به خیر ترم پیش کلی برف بازی کردیم داخل دانشگاه

دیروز هم استاد پنجره رو باز کرد و گفت من هوا میخوام واسه نفس کشیدن, دوستم گفت آره !هوا 60 نفرس

بس که شعر نوشتم شعرزده شدم!!!!!!خواستم چند کلام دوستانه بنویسم

خوشتون اومد نظر بدید

دوست هم نداشتید بازم نظر بدید که دوباره شعر بذارم

 

زمستون خدا سرده دمش گرم
زمینو مثل یخ کرده دمش گرم
زمستون خدا سرده دمش گرم
زمینو مثل یخ کرده دمش گرم
دم گرم کسی نیست توی این شهر
اون عاشقی که ولگرده دمش گرم
اون عاشقی که ولگرده دمش گرم

واقعا دمش گرم!!!!!

 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 18:41 | نويسنده : آتریسا |

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..


آن زمان‌ها که
پدر تنها قهرمان بود


عشــق، تنـــها در آغوش
مادر خلاصه میشد


بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

 

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند


تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند


تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود


و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!

 

حسین پناهی



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 17:36 | نويسنده : آتریسا |

راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند

...



تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 17:38 | نويسنده : آتریسا |

 

پر از تنهاییم ای کاش بودی
که داره زندگیم از دست میره
یه آهنگی گذاشتم که میدونم
اگه گوشش کنی گریت میگیره
صدام از گریه ی دیشب گرفته
چه بارونی چه احساسی چه حالی
با اشکام باز مهمونی گرفتم
همه چی هست فقط جای تو خالی

دارم دنبال عکسامون میگردم
همونا که لب دریا گرفتیم
اگه ما سهم هم دیگه نبودیم
چرا توی دل هم جا گرفتیم؟
چه معصومانه افتادی تو این عکس
چه لبخند نجیبی رو لباته
تو میخندی و من گریم گرفته
چقدر این خونه تشنه ی صداته

تو یادت رفته وقتی گریه دارم
برای اشکای من شونه باشی
تو یادت رفته باید خونه باشی
باید پیش منه دیوونه باشی
نگو خونه بگو دیوار بی در
که سرتا پاشو خاموشی گرفته
مگه من توی تقدیرت نبودم
شاید دنیا فراموشی گرفته

 

اهنگ جای تو خالی

خواننده** پویا بیاتی**

 



تاريخ : پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, | 19:58 | نويسنده : آتریسا |